ویژه‌نامه موشن‌گرافیکس

موشن‌گرافيكس در دنياي رسانه‌هاي جدید

گردآوري و تاليف : عمار عيسي پور

در دنياي امروز رسانهها روشهاي ارتباط را تعيين و نقش آدمي را در نظامهاي مختلف اجتماعي مشخص ميکنند. به اين ترتيب ميتوان افق آگاهي انسان را براساس رسانهها و ابزارهاي ارتباطي دستهبندي کرد. پيشرفت تکنولوژي و تأثير آن بر رسانه، درک تازهاي از فضا و مکان به ما ميدهد و محتواي اصلي ادراک ما را تعيين ميکند. در اين ميان رسانههاي زمان محور از نوع پيشرفتهترين رسانهها هستند که به زمان به عنوان يک بعد جديد وابستهاند، در اين رسانهها پيام در مرور زمان کامل و منتقل ميشود و مخاطب در صورتي ميتواند پيام را درک کند که در يک بازه زماني مداوم در معرض رسانه باشد.

بيلبورد اينتر اکتيو شرکت ادوبي Adobe cs3 interactive billboard-2007

از آنجايي که هر رسانه ابزار خاص خود را براي انتقال پيام لازم دارد، شايد بتوان گفت موشنگرافيکس قدرتمندترين ابزار براي رسانههاي زمان محور است. موشنگرافيکس ابزاري است که از طريق ترکيب تصوير، نوشتار، صدا و حرکت، پيام را از طريق رسانه به مخاطب ميرساند. به عبارت ديگر موشنگرافيکس را ميتوان ابزاري براي زندگي بخشيدن به طراحي گرافيک خواند. نکته مهم آنکه، در موشن گرافيکس حرکت به محتوا اضافه شده و تأثيرگذاري آن را نيز بيشتر ميکند. حروف ثابت، فرمهاي ساده گرافيکي، تصويرسازيهاي دوبعدي و سهبعدي و عکسها از لحظهاي که با يک هدف مشخص متحرک ميشوند قدم در دنياي موشن گرافيکس ميگذارند.

فريم هايي از عنوان بندي سريال 2012-MAD MEN

موشن گرافيکس بر پايه اصول و قواعد طراحي و حرکت شکل گرفته است. اگر اين اصول را به المانهاي کوچکتري تقسيم کنيم به يک نمودار صليبي شکل مانندآنچه در شکل پايين ميبينيم ميرسيم. هر طرف اين نمودار کامل کننده سمت مقابل است، به اين معني که هيچ کدام از سمتهاي اين نمودار بدون سمت مقابل کامل نميشود. براي مثال اگر ما در يک سمت سکون و در سمت ديگر حرکت داريم، نشاندهنده اين است که براي بهوجود آمدن يک اثر موشنگرافيکس هم به حرکت و هم به سکون به صورت متعادل نياز داريم.

براي ثابت کردن اين تئوري به اين نکته اشاره ميکنيم که يک موشن گرافيکس خوب هميشه با يک فريم ساکن و با ترکيببندي درست و زيبا آغاز ميشود. در واقع ساخت يک اثر موشنگرافيکس، حرکت و سفري است در ميان تمام فريمهاي ثابتي که طراحي شدهاند. در اين ميان بسيار مهم است که بدانيم مفهوم حرکت مطلق يا سکون مطلق فقط در تئوري است و در دنياي واقعي چيزي که بطورکامل ساکن يا متحرک باشد وجود ندارد.

تفاوت موشنگرافيكس با انيميشن

اما پرسشي که بسيار مطرح ميشود تفاوت موشن گرافيکس با انيميشن است. از آنجا که موشن گرافيکس از تمامي تکنيکهاي انيميشن استفاده ميکند، نميتوان مرز مشخصي را بين موشن گرافيکس و انيميشن گذاشت. ولي ميتوان به اين مهم اشاره کرد که در انيميشن شخصيتها خود را معرفي ميکنند و تمامي اتفاقات با محور يک يا چند شخصيت روايت ميشوند.

فريم هايي از انيميشن 2009-Up

در حالي که در موشن گرافيکس شخصيتها احتياج به معرفي مستقيم ندارند و سير اثر در جهت پرورش يک پيام است و همه اجزاء در خدمت ارايه پيام هستند و چه بسا يک اثر موشن گرافيکس نيازي به شخصيت پردازي نداشته باشد.

فريم هايي از موشن گرافيکس هویت شبکه MTV

تاريخچه موشن‌گرافيكس

در مورد تاريخچه اين پديده بايد گفت که موشن گرافيکس در اوايل پيدايش سينما به وجود آمد. در واقع در سال1940 ميلادي بود که اولين موشنگرافيکس از طريق تجربيات هنرمنداني چون اسکار فيشينگر و نورمن مک لارن به دنيا عرضه شد.

Norman McLaren
Oskar Fischinger

اسکار فيشينگر به عنوان يک مبتکر پيشرو فيلم تجربي، معتقد بود که موسيقي بصري آينده هنر خواهد بود. نورمن مک لارن در کانادا، به عنوان «شاعر انيميشن» توصيف مي شد. او شروع به متحرک سازي مستقيم بر روي فيلم کرد. درسال1950 موشن گرافیکس توسط هنرمنداني چون سائول باس و جان ويتني به اوج خود رسيد.

Saul Bass
John Whitney

آثار باس پيچيدگي هاي رايج در گرافيك آن زمان آمريكا را حذف كرد و بيشتر با يك فرم خلاصه شده آثارش را جلوه داد .

فريم هايي از عنوان بندی فیلم Saul Bass-(1959)Anatomy of a Murder

جان ويتني آينده اي را تصور کرد که در آن کامپيوترها براي استفاده خانگي به اندازه تلويزيون کوچک مي شوند. علاقه او به فيلم، موسيقي الکترونيک و عکاسي تحت تأثير فيلم سازان آوانگارد فرانسوي و آلماني دهه 20 بود. او احساس مي کرد که موسيقي بخشي از جوهر زندگي است و تلاش مي کرد که تعادل بين علم و زيبايي شناسي را با ارتقاء جايگاه کامپيوتر به عنوان يک محيط هنري زنده براي رسيدن به يک ارتباط بين ترکيب موسيقيايي و انيميشن انتزاعي، برقرار کند.

در همين زمان يعني سال 1950، شبکههاي تلويزيوني اقدام به متحرککردن نشانهها و عناوين خود کردند که از جمله اولين شبکه ها مي توان به شبکه تلويزيوني NBC اشاره کرد. اين جريان تا کنون رشد و ادامه پيدا کرده است. و هر روز شاهد حضور و گسترش موشنگرافيکس در رسانههاي زمان محور هستيم.

فريم هايي از موشن گرافيکس هویت شبکه NBC

حيطه هاي حضور موشن‌گرافيكس

امروزه به هر رسانه زمانمحور که نگاهي بياندازيد با اثري از موشنگرافيکس روبرو ميشويد و به اين نتيجه روشن ميرسيد که موشنگرافيکس نقش مهمي در زندگي امروز و نوع ارتباطات ايفا ميکند. با توجه به خروجيهاي متنوع موشنگرافيکس ميتوان زمينههاي حضور اين رشته را در
عنوانبندي فيلم و سريال( Movie title)
هويت شبکههاي تلويزيوني(TV Identity)
آگهي تلويزيوني (TV Commercial)
تبليغات تجاري (Commercial)
معرفي و ارتقا (Promotion)
موزيک ويدئو (Music Video)
رسانههاي تعاملي (Interactive Media)
بازيهاي رايانهاي(Computer Games)
وب(Web)
اپليکيشن (Application)
و غيره مشاهده کرد.

فريم هايي از موشن گرافيکس آگهی Swatch

معرفي برخي مشاغل موشن گرافيکس

افزايش رسانهها، تقاضاها و زمينههاي حضور جديد؛ طراحان موشنگرافيکس را ملزم ميكند تا اطلاعات به روزي از حوزة رسانه و ارتباطات داشته باشند و مهارتهاي خود را براي فعاليت در حوزههاي جديد موشنگرافيکس ارتقاء دهند. مي توان مهارت ها وتخصص هاي لازم براي انجام پروژه هاي موشن گرافيکس به طور مختصر نام برد:

تهيه کننده
کارگردان کارگردان هنري
نويسنده ( ايده پردازي و فيلمنامه)

طراح استوري بورد طراح گرافيک( تايپو گرافي- لي آوت )

تصوير ساز
مدير توليد
مدير فني
انيماتور ديجيتال دو بعدي
ديجيتال سه بعدي انيماتور تدوينگر

صدا گذار
برنامه نويس برنامه نويس تعاملي
و…

معرفي برخي منابع
1- Motion Graphic Design- applied history and aesthetics | Jon Krasner- Focal press
2-Type in motion- Matt Woolman- | Thames & Hudson
3- www.motionographer.com

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *